شعر کوتاه سمیه یزدانی

،حق‌السکوت می‌طلبند از لبان تو ...!

چشمان لاابالی و ... لب‌های لات من

محمدمهدی سیار

شعر سپید

،زشتی ات هرچه که باشد ، به نظر زیبایی

این من کله خر و کور ... تو را می خواهم!

،نسیمی بافه های گیسوانم را رها کرده

خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده

همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی ست 

ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده

پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد 

پشیمان تر کسی که عشق خود را برملا کرده

مگو با هیچ کس راز دلت را... زود می میرد 

گل سرخی که مشتش را برای خلق وا کرده

زمین هم دوست دارد در کنار آسمان باشد 

ولی تنها به یک دیدار از دور اکتفا کرده

تو روز آخر اسفند من آغاز فروردین 

خدامارا به همدیگر رسانده یا جدا کرده؟

طیبه عباس

سمیه یزدانی

،جز غمت، بی مهریت، چیزی درون سفره نیست

روز اخر همچنان پر رونق است افطار ما

 مهرداد تکلو

بهترین غزل های معاصر

،این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود 

من عاشق او بودم و او عاشق "او" بود 

باشد که به عشقش برسد هیچ نگفتم 

یک عمر در این سینه غمش راز مگو بود 

من روی خوش زندگی ام را که ندیدم

هر روز دعا کرده ام ای کاش دو رو بود

عمر کم و بی همدم و غرق غم و بی تو 

چاقوی نداری همه دم زیر گلو بود 

من زیر سرم سنگ لحد بود و دلم خوش

که زیر سرش نرم شبیه پر قو بود

سیدتقی سیدی

بهترین غزل های معاصر

،ﺁﻣﺪﻱ ﺑﺮﺳﺮﻗﺒﺮﻡ ﻧﺸﺪ اﺯﻗﺒﺮﺩﺭﺁﻳﻢ

ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ اﻡ اﻳﻦ ﺑﻨﺪﻛﻔﻦ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩاﺭﺩ

ﻛﺎﻇﻢ ﺑﻬﻤﻨﻲ

بهترین غزل های معاصر

،مردِ چشم و گوش بسته، مشکلاتش کمتر است

شاهِ بزدل، احتمالِ کیش و ماتش کمتر است

خوش به حالش!وصفِ گیسوی تو را نشنیده است

هرکه با دیوانِ حافظ، ارتباطش کمتر است

لرزه بر پایش نمی افتد به هنگام وداع

مطمئنا،مصرفِ چایی-نباتش کمتر است

با زبانِ شاعرانِ شهرِ خود بیگانه است

آب با بنزین که باشد،اختلاطش کمتر است

جایگاه ویژه در دوزخ ندارد مثل ما !

احتمالِ گیر کردن در صراطش کمتر است

یار ما زیباتر از امثالِ حورالعین اوست

گرچه از فهمیدنِ حرفم سواتَ!ش کمتر است !

سید ایمان زعفرانچی

شعر کوتاه سمیه یزدانی

،"منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن"

خیال توبه ندارم، چرا نمی فهمی؟

رضا اسماعیلی

سمیه یزدانی

،نمـــازم را نمیخوانـــم مگــر در مسجــد چشمت

مسلمان بازی و این بی نمازی آااای می چسبد

فرشید تربیت