شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

مهرداد تکلو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

علی اکبر (ع)

ز چه رو دل نسپاریم  بر این باورها

که دخیل اند به دستان تو پیغمبرها

کیست همچون تو که لب تشنه ی جامش باشند

از همان نخستین همه آب آورها

باز هم کار دل ما به شما افتاده

شکر لله که اسیریم به آقا ترها

دست بالا ببر و باز هم انگور بخواه

تا بگیریم ز دستان شما ساغرها

ازدحام است سر کوی شما اذن بده

لااقل ما بنشینیم همین آخرها

هرکسی نام کسی برد و سرش بالا رفت

ما که از لطف تو داریم سری در سرها

ذره تا نام تو را برد به خورشید رسید

هرکسی دور سرت گشت به توحید رسید

بین چشمان شما نور خدا ریخته اند

پنج تن را به سراپای شما ریخته اند

از همان صبح نخستین ز اضافات گلت

طرح ایجاد دل اهل بکا ریخته اند

هرچه زیباست گرفتار سر زلف شماست

نمک روی تو در منظره ها ریخته اند

یک نفر از در این خانه نرفته نومید

گرچه در راه شما خیل گدا ریخته اند

روی پیشانی ما نام شما حک شده است

روی پیشانی تو کرب و بلا ریخته اند

چقدر نام دل آرای شما شیرین است

شب جمعه حرم از بوی تو عطراگین است

قد و بالای شما حال و هوایی دارد

نوه ی فاطمه چه قدّ رسایی دارد

تو اذان گفتی و داوود به شیدایی گفت:

یا رب این کیست عجب زنگ صدایی دارد

امیر نقدی لنگرودی

اینکه طوفان زده از حادثه ی تقدیرم 

بسکه دریای غمت را به خودم می گیرم


گرچه این فاصله ها ، خاطره ها را نو کرد 

روز و شب یاد تو را در بغلم می گیرم 


امیر نقدی لنگرودی


حسین کرمی

چندیست  که خو گرفته دلم با ندیدنت


عمری نمانده است ..... الهی ببینمت 


حسین کرمی

وحشی بافقی

صد فصل بهار اید و بیرون ننهم گام 


ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم 


وحشی بافقی 

محسن محمدی

تشنه ام تشنه ی اغوش تو حتی به گناه


آتشی بر تنم انداز ، جهنم به درک 


محسن محمدی

محسن محمدی

روزی هزار مرتبه مردن بهانه ای ست


تا شرح حال خویش دهم در فراق تو 


محسن محمدی

خاقانی

خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه

به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه


خیال تو همه شب ره به کوی من دارد

اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه


دریغ کاش تو را خوی چون خیال بُدی

که خرمم ز خیال تو و ز خوی تو نه


دل من آرزوی وصل می‌کند چه کنم

که آرزوی من این است و آرزوی تو نه


خاقانی


حسین منزوی

شگفتا حالت دیوانه، یا عاشق که من دارم


که با آیینه و دیوار و در، از تو سخن دارم


حسین منزوی