پیر مردی عقب نیزه ی اصغر می گفت
طیب الله به تو ای حرمله ، گل کاشته ای
با چنین تیر که بر حنجر طفلش زده ای
قبل طفلش بخدا کار پدر ساخته ای
صلی الله و علیک یا اباعبدالله