کار تو تا به دلم تیرِ غم انداختن است،
کار من با غم تو سوختن و ساختن است
کار ما هر دو یکاندازه به دل مربوط است
فرق ما بر سر دل بردن و دل باختن است
بردن و باختن اینجا چه تفاوت دارد؟
گاه، پیروز شدن در سپر انداختن است
لشکر چشمِ به خون تشنهی تو، دشنه به دست
همه آمادهی با یک نظرت تاختن است
خم ابروی تو کافیست مرا، اخم نکن
چه نیازی دگر از تیغ به زهر آختن است؟
عشق، آمیختن از عمقِ دو جان است به هم
کار عقل است که بر جانِ هم انداختن است
□
باز در وصف تو من قافیه را باختهام
تنگنای غزل از قافیه پرداختن است...
━━━━━━━━━━━
❏ #سعید_پورطهماسبی