دل خواست، ولی بعد تو دیگر نتوانست
جابر نوری
کمان به دست گرفتن، مرام شاهان است
که گفته دست کسی که شده خمیده، نگیر؟
تو ای الههی عشقِ همیشه دور از من!
نفس از آنکه پیات سالها دویده نگیر...
احمد پروین
بیا که حال مرا دیدن تو خوب کند
بگو به ماه کمی دیرتر غروب کند
مهرداد تکلو
بس که بیمهری ز یارانم رسد، تنها خوشم
همچنان جغدی که با ویرانه مأنوس است و بس
علی اهی
گرچه خاکسترم و همسفر باد، ولی
جستوجوی تو به بیخانهشدن میارزد
اه... میدانستم آخر کار دستم میدهد
مُهر کردم حکم قتل خویش را با چشم تو!
میلاد مهاد
هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید..
حامد عسکری
دروغ های او مثل روز روشن است
شب واژه ایست غریب در جهان من
حسین کرمی
با خیالت ، خواب در چشمم نمیگیرد قرار
خواب میداند که راه سیل ، جای خواب نیست
سلمان ساوجی