گرچه تو دوری از برم، همرهِ خویش میبرم
شب همه شب به بسترم، یادِ تو را به جای تو
حسین منزوی
من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم
، پشت حجمی بی خیالی، دوستت دارم هنوز
علیرضا نورعلیپور
چونکه جانان میرود، ایجان! تو هم بربند رخت
بار دوشِ تن بُود جانی که جانانیش نیست...
نیر_تبریزی
هرچند این که سخت شکستی دلِ من است
غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق
هرکس که غیر از این به تو گفتهست، دشمن است
چشمان من مسیرِ تو را گم نمیکنند
فانوس اشکهای من از بس که روشن است!
هر کس که دامنِ مژهاش تر نمیشود
باید یقین کنیم که آلودهدامن است
از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش!
چون خوابِ بد، سزای من "ازیادبردن" است...
غصهی دنیا و عُقبیٰ را ندارم؛ سالهاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته
من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته
حسین دهلوی