من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
محتشم کاشانی