دیوارهای خستۀ زندان، تصویر راهراه من این است
رویای سبز پیش تو بودن، تنها پناهگاه من این است
از باغ در غروب نوشتم، از خشم دارکوب نوشتم
از روزهای خوب نوشتم، باور بکن گناه من این است
با هم، کنار هم، بغل هم یک چشمبند مشکی محکم
رویای ناتمام تو آن بود، آیندۀ سیاه من این است
میخواست که بیاورم ایمان به عکس توی ماه! ندیدم
بر روی دستمال کشیدم عکس تو را... که ماه من این است!
یک عمر عاشقانه سرودن، از دردها ترانه سرودن
گفتند اشتباه تو این بود، دیدم که اشتباه من این است
یا بغض در کنار خیابان، یا گریه و فرار از ایران
یا خودکشیِ داخل زندان، پایان دادگاه من این است
مَردی که حبس زیرزمین شد، مردی که بی تو خانهنشین شد
از خندههای دیو نترسید، با گریه گفت: راه من این است...