نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را"*
و می دانم نخواهی داد بانو جان جوابم را
ولی لطفی کن و پاسخ بده این پرسش من را
چرا پر کرده ای اینگونه رویاها و خوابم را
مگر نه اینکه می گویی مرا هرگز نمی خواهی
چرا داری کنار خود هنوز آن کهنه قابم را
تو دریایی و من تنها حبابی خرد و ناچیزم
بترکان با سرانگشتت، وجودم را، حبابم را
برایت تا دم مردن غزل خواهم سرود، ای کاش
بخوانی بعد مرگ من، شبی شعر و کتابم را
اگر خواندی و خندیدی، به عشق شاعری گمنام
نمی رنجم اگر باور نکردی عشق نابم را
محمدعلی بهمنی