اوج بدبختی از زبان سعدی ، که گویا مثل الان ، اون زمان هم شدیدا ادم های دو رو بازارشون داغ بوده
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
سعدی
تو هم تحمل اشک مرا نخواهى داشت
مخواه گریه کنم، بغض ابر سنگین است
وداع کردى و گفتى که بازمیگردى
چقدر لحن تو وقت دروغ، شیرین است
سجاد سامانی
ای در دل من اصل تمنّا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هرچند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
ابوسعید ابوالخیر