شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

فاضل نظری


چو آه در تن بی روح نی دمیده شدم

سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم


شبیه سایه، عدم بود هستی‌ام اما

به هر طرف نظر انداخت نور، دیده شدم


همین که چشمه‌ی عشق تو در دلم جوشید

ز کوه صبر به دشت جنون کشیده شدم


تو سیب سرخی و من برگ سبز، خوشحالم

که در کنار تو بودم، که با تو چیده شدم


قسم به آه که فاضل ندارد از خود هیچ

من از اضافه‌ی خاک تو آفریده شدم


فاضل نظری

اوحدی



گفته بودی خبری ده که ز هجرم چونی

آن‌چنانم که ببینی و ندانی بازم... 


اوحدی

هوشنگ ابتهاج


گفتم طبیبِ این دلِ بیمار آمده‌ست

ای وای بر من و دلِ من، قاتل است این


 منت چرا نهیم که بر خاک پای یار

 جانی نثار کردم و ناقابل است این


 اشک مرا بدید و بخندید مدعی

 عیبش مکن که از دل ما غافل است این


هوشنگ ابتهاج

فاضل نظری


همنشینی با کسی دلتنگی‌ام را کم نکرد

کاش می‌شد لحظه‌ای از دست تنهایی گریخت


فاضل نظری 


فرشید زاهدی

میبوسمت ،وقتی که تهران دست ما افتاد 


فرشید زاهدی

حرف دل

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مهرداد تکلو


پریشان‌حالی‌ام را نیست درمانی، نبار اینجا

دگر جانی نخواهد یافت با باران، بیابانم...


مهرداد تکلو

صائب تبریزی

آدم به سخت‌جانی من نیست در جهان

صبرِ من از زیارت ایوب می‌رسد ...


صائب تبریزی

مولانا


می‌کِشدم مِى به چپ

می‌کِشدم دل به راست


رو که کشاکش خوش است

تو چه کشیدى ؟ بگو...


مولانا