بیزاریات مجالِ خداحافظی نداد
آهسته گفتمت: «بهسلامت...»، گریستم
حسین دهلوی
...................
امشب ز گریه در جگرم نَم نمانده بود...
خون وام کرده از همه اعضا، گریستم...
واقف لاهوری