شاعر نشدی تا که بفهمی چه کشیدم ...
مهرداد تکلو
...........
هرشادمانی ام به غمی کهنه مبتلاست
فاضل نظری
...........
خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی ...
شفیعی کدکنی
. .........
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی ، بازا
وحشی بافقی
............
سنگین ترین بار دنیاست خیال کسی که نیست
معصومه صابر
...........
از تفآ ل های حافظ خسته ام ای شهریار
" آمدی جانم به قربانت " نمی آید چرا ؟
امین شاهسواری
ای بی نشان محض نشان از که جویمت...
عطار
.........
مرا کمند میفکن که خود گرفتارم ...
سعدی
.........
آن شب که تو در کنار مایی روز است ...
سعدی
........
غمت حساب مرا ، آه بی حساب رسید ...
فاضل نظری
..........
قاصدی کو ؟ که سلامی برساند ز منت...
هوشنگ ابتهاج
کم نیاورده بودم اما گفت
از سر تو کمی زیادم و رفت ...
افشین یداالهی
...................
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من
شهریار
.................
بی حوصله ام گلایه ای نیست ولی
لعنت به کسی که بی وفایی بکند ...
جلال جاوند
...................
اینجا به هر که دل بدهی دور می شود
یوسف همیشه فکر زلیخای دیگریست
امید صباغ نو