هر کس که می عشق به جامش کردند
از دردی درد تلخکامش کردند
گویا همه غمةای جهان در یک جا
جمع آمده بود، عشق نامش کردند
هلالی جغتایی
تو هم شبی ز خاطرت مرا مرور میکنی ؟
ز کوچه باغ خاطره شبی عبور میکنی ؟
شبیه موج خسته ای میان جزر و مد شدم
تو میکشانیم به خود، دوباره دور میکنی...
سینا علی خانزاده
از قرنطینه به تبعید ببر مختاری
تو که نمرود ترین اتش این بازاری
مرگ دلخواه ترین حسرت من بود ولی
مرگ با له شده گان تو ندارد کاری
احسان افشاری
مرددست ، که از استخاره می خواهد
همان که قلب مرا تکه پاره می خواهد
جواب هر چه که باشد ، گذر مکن از من
ستم مکن به کسی کز تو چاره می خواهد
جلال جاوند
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
مولانا
................
دل را سر شوقی اگرم هست ... تو آنی
حمید رها
......................
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
شهریار
...................
تا که چشمم میرود بر هم ، تو می آیی بیاد
مهرداد تکلو
...................