همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصهها، این هم غمی نیست
فاضل نظری
به دستِ کوتهِ من دامن تو کِی رسد ای گل!
که پای خستهی من عمری، از پیِ تو دویده
هوشنگ ابتهاج
حرف دلم آن بود که با خلق نگفتم
بغضیست در این ابر ، که باران شدنی نیست
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد
سعدی
از مستی ما گشت جهان پوچ و بقا هیچ
یا رب، سرِ یارم به سلامت، سرِ ما هیچ!
مهرداد تکلو
به کوری چشم ، حسودان ، چشم تنگ ،
خدا به من داده بهترین حورش
خاقانی
،
"بر من ببخش؛ گاه چنان دوست دارمت
کز یاد میبرم که مرا بُردهای زِ یاد..."
چنان لبریزم از گفتن که بر پیراهنم حتی
تورا فریاد کرده جوهر خودکارم انگاری
حسین کرمی