شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

شعرکوتاه



،ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺳﺖ ﻫﺮﮐﺲ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ

ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﯽ ﺗﻮ ، ﺑﻼ‌ﺗﺸﺒﯿﻪ ، ﺍﯾﺮﺍﻧﻢ 
 
" ﺣﺴﯿﻦ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ "
 

شعر کوتاه

،ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﻪ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ، ﻣﻦ ﻭ ﭼﺮﺥ ﻭ ﻓﻠﮏ
ﺁﻩ ﺑﺎﻧﻮ !
ﻧﻔﺲ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ؟!
 
" ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻧﻘﺒﺎﯾﯽ "
 

غزل

،ﺗﻮ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ ﺑﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺵ
ﻣﻨﻢ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ , ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺑﻨﺪﺵ

،ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﺻﻼ ﺍﺯ ﻣﻨﯽ _ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ _
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻐﻀﺶ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﺵ

،ﺑﺪﻭﻥ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻌﺮﻡ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﺒﯿﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺍﻟﺒﺮﺯ ﺑﯽ ﮐﻮﻩ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪﺵ

،ﺑﯿﺎ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﻭﺩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﻨﺪﺵ

،ﺷﮑﺮ ﻟﺐ ,ﺗﻠﺨﯽ ﺩﺍﻍ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺸﺎﻥ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ,ﭼﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﺩﺍﻍ ﺑﺎ ﻗﻨﺪﺵ ..

،ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﺍﺳﺖ , ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺎﯼ ﺳﻮﮔﻨﺪﺵ

،ﺩﻟﻢ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ .. ﻋﺰﯾﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ
ﺩﻟﻢ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﭘﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭘﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ..

،ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺍﻓﺮﯾﺪﻡ , ﺗﺎ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻢ ﺷﻮﯼ .. ﺍﻣﺎ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺗﺮﻓﻨﺪﺵ

،ﺟﻬﺎﻧﻢ ﺑﺮﺯﺧﯽ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﺗﺶ ﻭ ﺑﺎﻏﯿﺴﺖ
ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﺍﺧﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ


فاطمه کرمیان

غزل


،ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
،تا گاه به کویت گذری داشته باشم


،گر دولت دیدار تو درخانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم


از فیض حضور تو اگر دورم و محروم
،از دور به رویت نظری داشته باشم


گویندکه یار دگری جوی و ندانند
،بایست که قلب دگری داشته باشم


از بلهوسی ها هوسی مانده نگارا
،وان اینکه به پای تو سری داشته باشم


تاریک شبی گشت شب و روز جوانی
،ای کاش امیدسحری داشته باشم


،در مجلس ارباب تکلّف چه بگویم
،در میکده باید هنری داشته باشم


،بگذار که از دوستی باده فروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم


هم صحبتی و بوس وکنارت همه گوهیچ
،من از تو نباید خبری داشته باشم؟


بسیار مکن ناله که این شعله عمادا
،می سوزد اگر خشک و تری داشته باشم


عماد خراسانی

غزل


،تماشای تو وقت دلبری سخت است باور کن

،تو را دیدن به چشم خواهری سخت است باور کن

 

تصور کردنت حتی میان خواب های من

،بدون چادر و بی روسری سخت است باور کن

 

از اینکه شمع هر محفل شدی آهسته می سوزم

،چه ساده از همه دل می بری سخت است باور کن

 

تصور کردنش حتی مرا از پا می اندازد

،تو باشی در کنار دیگری سخت است باور کن

 

من آن آتشفشانم که فرو خوردم غم خود را

،دلی پر دارم و... افشاگری سخت است باور کن

 

مرا با گوشه ی چشمی به اتش می کشی، آری

،نگاهت باشد اما سرسری سخت است باور کن

 

به خون دل به دست آوردمت دل کندن آسان نیست

که بگذاری و راحت بگذری سخت است باور کن


سید علیرضا جعفری

شعر کوتاه


،در کوی تو معروفم و از روی تو محروم

گرگ دهن آلوده یوسف ندریده

سعدی

غزل

،سر هر جاده منم ، چشم به راهی که تویی


شب و روزم شده چشمان سیاهی که تویی



بنــدبازی وســـط معــــــرکه ام ، وای اگــــر


روی دوشـم بنشیند پر کاهی که تویــی !



زیر پایم پلی از موست ، ولــی زل زده ام


بین چشمان تماشا به نگاهـی که تویــی



،کور کرده ست مرا عشــــق و سر راهـم باز


باز کرده ست دهان حلقه ی چاهی که تویی



نیست کم وسوسه ای سیب بهشت ، اما من


دستم آغشتــــه به نارنج گناهی که تویی


پانته آ صفایی

شعر کوتاه


،کاش جای بوسه اش می ماند بر پیشانی ات

با خدا بودن نشان از مِهر می خواهد نه مُهر!



یاسر قنبرلو

غزل

،پشت رُل، ساعت حدوداً پنج، شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام، گفتی: مستقیم!

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم

رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم

بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :

،یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب وجوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:

"،سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم"

شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم

موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"

،گفتم آخر شعر تلخی بود، با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم

کاظم بهمنی