شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

غزل

،پشت رُل، ساعت حدوداً پنج، شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام، گفتی: مستقیم!

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم

رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم

بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :

،یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب وجوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:

"،سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم"

شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم

موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"

،گفتم آخر شعر تلخی بود، با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم

کاظم بهمنی

غزل

این روسری آشفته­ ی یک موی بلند است

آشفتگی موی تو دیوانه کننده­ ست

 

بالقوّه سپید است زن اما زنِ این شعر

موزون و مخیّل شده و قافیه­ مند است

 

در فوج مدل­های مدرنیته هنوز او

ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است

 

پرواز تماشایی موهای رهایش

تصویرِ رهاکردن یک دسته پرنده ­ست

 

دل غرق نگاهی­ ست که مابینِ دو پلکش

یک قهوه­ای سوخته­ ی خیره­ کننده ­ست

 

با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطان ­زاست

خندیدن او عاملِ بیماری قند است

 

تصویر دلش با کمک چشمِ مسلّح

انگار که سنگی تهِ شِیئی شکننده­ ست

 

شاید به صنوبر نرسد قامتش امّا

نسبت به میانگین همین دوره بلند است

 

ماه است و بعید است که خورشید نداند

میزان حضور و حذرش چند به چند است


صالح دوروند

شعر کوتاه


،رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من


هزاران زخمِ کهنه داشتم این زخم هم رویش

حامد عسگری

شعرکوتاه


،نیامدن سر قرار هزار و یک دلیل دارد
اتویی که لباس را می سوزاند...

یا اتوبوسی که تأخیر می کند،

نمی تواند بهانه خوبی
برای پایان حرص خوردن هایت باشد.
 
عزیزم!
حلالم کن
و عصبانی نباش
می خواهم بیایم
اما سنگی که رویم گذاشته اند
سردتر از آن است
که حرف هایم را به گوش‌ات برساند!؟

امشب که به رویایت آمدم
،از دلت درمی آورم.
 
"بهرنگ قاسمی"

غزل


،دو دانگ در‌به‌دری نذر چشم خاموشم
دو سال بی‌خبری... که سیاه می‌پوشم

چه داشت خانه‌خرابی؟ که هر چه ساخته‌ام
فرو نریخت، مگر در میان آغوشم!

به باد رفته‌ام و غیر باد یادش نیست
غمی که اسم ندارد، نشد فراموشم

دو سال زنگ زدم پشت گوشی خاموش
دوسال کر شده از این سکوت‌ها گوشم

کنار داغ تو خاکم نکرده‌اند امّا
میان قبرستان‌ها هنوز می‌جوشم

دو پیک پر شده از خون دل گذاشته‌ای 
که به سلامتی‌ات، انتظار، می‌نوشم

نبوده‌ای و نگو حال زنده‌ها خوب است؟
،دو سال بی‌خبرم... و سیاه می‌پوشم!

محسن عاصی

شعر کوتاه

،مــــــــــادر که نــــباشد نـــــظم خانه بهم میریزد باور نـــــداری؟
 


علــــــــــی. نـــــجف
حســــــــــن. بـــــقیع 
حســــــــــین. ڪربلا
زیــــــــــنب. دمـــــشق

شعر کوتاه


،صد نامه نوشتیم و جوابی تو ندادی 


اینهم که جوابی تو ندادی جوابیست...

غزل


،در پرده پوشانده ست اسرار مگویم را
بغضی که می گیرد گریبان گلویم را

دست دعایم دور زانوهام پیچیده
سنگی شکسته شیشه های آرزویم را

،از وحشت رسوایی و تنها شدن یک عمر
همرنگ کردم با جماعت خلق و خویم را

روحم خبر می داد از آینده و کشتم
این کولیِ بی سرزمینِ غیبگویم را


از دوستانم حاصلم شرمی به پیشانی ست
دادم برای دشمنانم آبرویم را

کِز کرده ام کنجی، شبیه یک پلنگ پیر
هی می کشم روی غرور خود پتویم را

،آیینه ها گاهی حقیقت چهره ی زشتی ست
زیر غبار خود بپوشانید رویم را 

پوریا شیرانی

شعر کوتاه


،می بینی

ترسِ نبودنت چه به روزم آورده است؟
و وحشت گم کردن دستی گرم
چگونه تا مغز استخوانم نفوذ کرده است ؟

دیگر چگونه بگویم چقدر دلتنگ توأم؟
وقتی دندان هایم از ترس یا سرما
چه فرق می کند اصلاً ؟
واژه هایم را تکه تکه می کنند
و ناچارم

بریده بریده

د و س ت ت  د ا ش ت ه  ب ا ش م

"لیلا کردبچه"