فراقت بر تنم رخت عزا کرده ست و میدانم
نخواهد کرد حتی مرگ من روزی سیه پوشت
علیرضا نور علیپور
لم داده ام به تکیه گه لن ترانی ات
من سخت راحتم که ندارم نشانی ات
اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای
ما نیز میخوریم زجام دهانی ات
عکس مرا بگیر و ببر تا درخت سیب
ای روح آب ، من به فدای روانی ات
در لیلة المبیتِ دلم ، زخم کم بزن
شانه مزن به گیسوی عنبر فشانی ات
وقتی به فتح مکه رسیدی مرا بکُش
با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعانی ات
به هر نیت که خواهی ای صنم نامی ببر از من
دعا را گر نی ام قابل ، به نفرین کن صدا یک شب
محمد سهرابی
شده ست حال تو را تا غریبه می پرسد
فقط سکوت کنی در جواب گریه کنی ؟
سید سعید صاحب علم
به هر که خواست مرا سرزنش کند گفتم
که عشق عزیزترین اشتباه عمرم بود
محمد مهدی درویش زاده