یوسف گم شده برگرد... زلیخا دارد
بی تو و پیرهنت گریه کنان می میرد!
فروغ زمانی
نا امید از در رحمت به کجا شاید رفت
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
سعدی
دل که می گیرد فقط باید بمیری در خودت
راه حلش گریه و بی تابی بسیار نیست !
نه مرا با تو بودن آسان است
نه توان گفت
وداع
عشق ، ای ترکش کنار نخاع...
،
گفتی که مرا دوست ... ولی عهد شکستی
آذین قانع
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده ! با خانه ی من چه کردی
افشین یدالهی
آتش دوزخ ز ما تر دامنان رنگی نداشت
آنچه ما را سوخت آنجا ، خجلت تقصیر بود
کلیم کاشانی
به روز واقعه تابوت وی ز سرو کنید
که میرویم به داغ بلند بالایی
به سینه عشق تو دارم کهن تر از تاریخ
تکان بده تو فقط سر منار جنبانم
عماد شجاعت